گفت‌وگو با فاطمه بهمنی‌نیا نویسنده کتاب «این کُنارها شاهدند»

گفت‌وگو با فاطمه بهمنی‌نیا نویسنده کتاب «این کُنارها شاهدند»
«این کُنارها شاهدند» روایتی است برای آنکه فراموش نکنیم چگونه شهری کوچک، تکیه‌گاه بزرگ جنگ شد. آن چه در پی می آید مشروح گفت و گوی حوزه هنری انقلاب اسلامی خوزستان با فاطمه بهمنی نیا نگارنده این کتاب است.
يکشنبه ۱۶ آذر ۱۴۰۴ - ۱۱:۳۸
کد خبر :  ۳۵۴۰۰۵

اندیمشک شهری است که تاریخش نه در اسناد رسمی، بلکه زیر سایه کُنارهایی مانده که چهارم آذر ۱۳۶۵ را به چشم دیده‌اند. روزی که ۵۴ هواپیما بر شهری کوچک اما استوار فرود آمدند و یکی از تلخ‌ترین وقایع دفاع مقدس را رقم زدند.

کتاب «این کُنارها شاهدند» تلاش دارد صدای همان روز را از زبان ۵۳ راوی زنده کند؛ از کودک هشت‌ساله آن سال تا مادر سالخورده‌ای که هنوز داغ آن روز را در دل دارد. این کتاب تنها بازگویی یک فاجعه نیست بلکه روایت پایداری مردمی است که حتا در ایام جنگ تحمیلی ودر شدیدترین حملات رژیم بعث شهر را رها نکردند و به پشتیبانی از جبهه‌ها پرداختند. 

«این کُنارها شاهدند» روایتی است برای آنکه فراموش نکنیم چگونه شهری کوچک، تکیه‌گاه بزرگ جنگ شد. آن چه در پی می آید مشروح گفت و گوی حوزه هنری انقلاب اسلامی خوزستان با فاطمه بهمنی نیا نگارنده این کتاب است.


•چرا تحقیق درباره چهارم آذر را به عنوان موضوع کتاب انتخاب کردید؟

برای هر اندیمشکی یا فردی که در چهارم آذر ۱۳۶۵ در شهر حضور داشته، این نام فوراً یادآور «عاشورای چهار آذر» است؛ فاجعه‌ای بی‌سابقه که بعد از جنگ جهانی دوم، طولانی‌ترین بمباران هوایی را رقم زد. اندیمشک آن زمان شهر کوچکی بود؛ شهری ایلیاتی که کمی بزرگ‌تر از یک روستا بود. اما در آذر ۶۵، ۵۴ هواپیما در مدت یک ساعت و ۴۵ دقیقه آن را آماج حملات قرار دادند.


 من نزدیک به ده سال است که با مؤسسه فرهنگی ـ‌پژوهشی شهید جواد زیوداری همکاری می‌کنم. سال ۹۸، پس از گذراندن دوره‌های تحقیق و تدوین تاریخ شفاهی، قرار شد اولین پروژه‌ام را آغاز کنم. با آقای مهدی‌نژاد، مسئول مؤسسه، و خانم میرعالی مشورت کردیم و تصمیم گرفتیم روایت چهارم آذر را محور کار قرار دهیم.


  •اولین مراحل پژوهش چگونه پیش رفت؟

سراغ آرشیو مؤسسه رفتم. تعداد زیادی مصاحبه موجود بود و حدود ۸۵۰ صفحه فقط درباره چهار آذر استخراج کردم. با اینکه خودم آن دوران را به خاطر نمی‌آوردم، اما این حجم از روایت‌ها کمک کرد اشراف خوبی به موضوع پیدا کنم. بعدها استاد مرتضی قاضی و خانم رامهرمزی پیشنهاد دادند فقط تلخی حادثه روایت نشود؛ بلکه زمینه‌ها، نقش مردم و سیر حوادث قبل و بعد از آن بازسازی شود تا تصویر کامل‌تری شکل بگیرد. 


•درباره انتخاب راویان بفرمایید. چگونه به ۵۳ روایت نهایی رسیدید؟

با همراهی همسرم، ابتدا حدود هزار راوی را شناسایی کردیم؛ از طریق تماس، دیدار حضوری، پیش‌مصاحبه و بررسی موقعیت آنها در زمان حادثه. این فهرست به‌تدریج به ۴۵۰ نفر رسید و در نهایت ۱۵۰ نفر امکان مصاحبه داشتند. از میان این افراد ۵۳ روایت که دقیق‌تر، گویاتر و کامل‌تر بودند در کتاب آمد. کم‌سن‌ترین راوی حدود ۸ یا ۹ ساله بوده و مسن‌ترین‌شان مادری ۹۰ ساله است.


• ساختار و فصل‌های کتاب چگونه شکل گرفته است؟

«این کُنارها شاهدند» هشت فصل دارد که هرکدام بخشی از پشتیبانی مردم اندیمشک را روایت می‌کند. بخش‌ها شامل: راه آهن، شاه راه حیاتی رادار، بررسی اطلاعات پروازی دشمن و خودی موقعیت جغرافیایی شهر رزمندگان غیراندیمشکی بخش خاطرات خانواده شهدا و جانبازان ۴ آذر ، پشتیبانی‌های مردمی (از بانوان خانه‌دار تا نانوایی‌ها و ایستگاه برق) مدرسه؛ روایت دانش‌آموزان و معلمان بیمارستان و در نهایت معراج شهدا و غسالخانه کنار هم قرار گرفتن این روایت‌ها تصویری جامع از مقاومت مردم اندیمشک می‌سازد. 


 •چرا نام کتاب «این کُنارها شاهدند» انتخاب شد؟

به‌خاطر درختان کُنار میدان راه‌آهن است؛ همان درخت‌هایی که شاهد فاجعه چهارم آذر بودند. مردم اندیمشک تا سال‌ها میوه این کُنارها را نمی‌خوردند، چون با خون شهدا آغشته شده بود و یادآور تلخی آن روز بود.


• روند نگارش کتاب چقدر زمان برد؟

این کتاب شش سال زمان برد حاصل تلاش مشترک من و همسرم است. از هزار سوژه اولیه، با تحقیق و بررسی‌های شبانه‌روزی، به ۵۳ روایت رسیدیم. دخترم می‌گفت این کتاب «فرزند دوم خانواده» است، چون تمام زندگی‌مان با آن آمیخته بود. همسرم در همه مراحل کنارم بود و خواهرم حدیث بهمنی‌نیا نیز در تبدیل صوت به متن کمک شایسته‌ای کردند. 


• استقبال از کتاب چطور برگزار شد؟

۲۵ آبان‌ماه، در مؤسسه تاریخ شفاهی شهید زیوداری اندیمشک مراسم استقبال برگزار شد؛ مراسمی اختصاصی که برای ورود هر کتاب جدید برگزار می‌شود. نکته جالب این بود که با ورود کتاب، نخستین بارش پاییزی شروع شد؛ من این تقارن را به فال نیک گرفتم، چون هرجا نام شهید باشد، برکت هم هست.

 
•پیام اصلی این کتاب چیست؟

این کتاب می‌خواهد نشان دهد مردم اندیمشک چگونه حتی پس از بمباران سهمگین، شهر را خالی نکردند و پشتیبانی‌شان از جبهه‌ها بیشتر شد. اندیمشک تنها مسیر ریلی امن برای انتقال مهمات و مایحتاج رزمندگان بود؛ اگر راه‌آهن اندیمشک از بین می‌رفت، جبهه‌ها از هم می‌گسست. یکی از دلایل اصلی حمله صدام همین بود. 

 •آماری از تلفات آن روز دارید؟

در ظاهر حدود ۳۰۰ شهید و ۷۰۰ زخمی ثبت شده، اما طبق گفته‌های شاهدان و مسئول وقت معراج شهدا، آمار واقعی بسیار بیشتر است؛ بسیاری از شهدا به معراج منتقل نشدند و بسیاری از مجروحان نیز ثبت نشدند. 


• سخن پایانی؟

امید دارم این کتاب مقدمه‌ای باشد برای ثبت ملی «عاشورای چهارم آذر» و بازگوکننده بخشی از ناگفته‌های مردم اندیمشک؛ مردمی که زن و مرد، کودک و بزرگسال، در کنار هم ایستادند و شاهراه حیاتی دفاع مقدس را حفظ کردند. این کتاب گامی کوچک برای معرفی این حماسه به مردم ایران و جهان است.

ارسال نظر